دوات

نوشته های یک بلاگر رویاپریش

دوات

نوشته های یک بلاگر رویاپریش

خارج

یک عرضی داشتم با تمامی دوستانم . خیلی از بلاگرها هستند که در ایران زندگی نمی کنند. یعنی در کشور خودشون نیستند. ممکنه در کشورهای همسایه ما مثل ترکیه و آذربایجان و افغانستان و یا خیلی دور تر از ما مثل چین و کانادا و استرالیا باشند. اینکه اون عزیزان انتخاب می کنند که از اتفاقات روزانه خودشون بنویسند خیلی قابل احترامه و سلیقه شخصی خودشونه و من هم براشون خرده نمی گیرم . و مثل خیلی ها که بر این باورند که این اشخاص عقده ای تشریف دارند و دارند پزش را میدهند و بنده های خدا کمبود دارند (چیزی که به شخص من گفته شد) من این باور رو ندارم. هر کسی درون وبلاگ خودش آزاده. می تونه از محیطش بنویسه و عکس بگیره یا می تونه این کار رو نکنه. می تونه اسمش رو کامل بگه یا از اسامی خارجی در فیلم ها و کارتون ها و کتاب های معروف وجود دارند به عنوان اسم مستعار استفاده کنه یا هم مثل من دست به دامان وسیله ای بشه و خودش رو پشت نام وسیله ای که از ابزار نوشتن هم هست قایم کنه. این آزادی همه ما بلاگرهاست که وبلاگ خودمون رو یا صفحه اینستاگرام خودمون رو یا توییتر خودمون رو اونطوری که خودمون دوست داریم و می خوایم به روز کنیم و مطالبی رو داخلش قرار بدیم. همانطور که شما برای خودتون آزادین که تعیین کنین چه اطلاعاتی رو دوست دارین که توی وبلاگتون داشته باشین و چه اطلاعاتی رو دوست ندارین که توی وبلاگ یا اینستاگرامتون داشته باشین. اصلا از موضع غرور صحبت نمی کنم ولی خواهش دارم که برای من احترام قایل بشین و اینکه اگر از محیط اطرافم یا تجربه ام یا حتی کشوری که درونش اقامت دارم هیچی نمی نویسم این رو به فال نیک بگیرین. این که من اطلاعاتی رو در اختیار کسی نمی گذارم یا چیزی رو در این وبلاگ به روز نمی کنم علتش اینه که هر بلاگری سیاست های مخصوص خودش رو داره. برای بعضی ها توضیح دادن اینکه خواستگارشون چه کت شلواری پوشیده بود حریم خصوصی محسوب میشه و داریم کسانی که توی وبلاگشون خودشون وجود ندارن و در اصل خودشون گم شدن! نیستن. فقط می نویسن. این سیاست رو خود شخص وبلاگ نویس تعیین اش می کنه که چه مطلبی رو انتشار بده. به نویسنده وبلاگ و به سلیقه ای که داره توجه کنیم. خواستم این رو توضیح بدم چون تعدادی ایمیل دریافت کرده بودم مبنی بر اینکه چرا از خارج از کشور مثل فلان وبلاگ نویس نمی نویسم خواستم یک توضیح مفصلی در این باره بدم. و بگم اون وبلاگ نویس دوست داره از اطرافش برای شما بنویسه و من دوست ندارم. و این یک انتخابی بوده که کردم و تصمیمی بوده که گرفتم. از این نظر ممنون میشم اگر این مورد رو درک کنید. این سیاست من هست و اگر چیزی توی وبلاگم نیست علتش غرور نیست چون زندگی کردن توی کشوری غیر از کشور خودت چیزی بهت اضافه نمی کنه و برتری بهت نمیده. این یک امر طبیعیه.اگر من هم چیزی از محیط اطرافم و جاهایی که رفتم نمی نویسم و نمی گذارم امیدوارم درک کنید. من هم دلایل خاص خودم را دارم.همانطور که بقیه برای نوشتن برخی چیزها دلایل خاص خودشون رو دارند. ممنونم که توجه کردید.

نصفه شب

توییتر و اینستاگرام اگر وجود خارجی نداشتند همیشه در سر ساعت 10 شب من خواب تشریف می داشتم. ولی حیف که اینها اختراع شده اند متاسفانه و من تا پاسی از شب مشغول بیل زدن و کشیدن محتویات این شبکه ها هستم . حساب هم بخوایم بکنیم چیز خاصی برای عرضه هم ندارن کلا ولی توشون یه چیزایی میشه در آورد . باز هم در پاکت بهتون پیشنهاد می کنم حتما به توییتر بیایین . فکرتون عوض میشه . شاید بهتر باشه حالا که دارم اینطور وقت تلف می کنم کتاب بخونم . اینطوری حالم هم بهتر و بهتر میشه . امیدوارم .

گوشی موبایل

یک زمانی هر کسی از پدر و مادرش قهر می کرد عرف این بود که خواننده بشه و دید جامعه هم همین بود چون تعداد خواننده ها خیلی زیاد شده بود . می گفتن باز یارو از ننه اش قهر کرد یه آلبوم داد بیرون . الان قضیه کلا فرق کرده . دقیقا هر کسی که از مادرش قهر می کنه میره و موبایل تولید می کنه. به تازگی اخبار تولید موبایل های جدید توسط شرکت های جدید زیاد به گوشم رسید که تعجب کننده بود. مگر ما چه مقدار جمعیت داریم که گوشی های شما رو بخرن. الان تعداد شرکت های تولید کننده گوشی تلغن داره نزدیک به تعداد مدل هاشون میشه. تند و تند به این شرکت ها اضافه میشه و هر کسی گوشی خودش رو تولید می کنه . اینکه خب این شرکت ها زیاد باشند و تنوع تلفن ها هم زیاد باشه بحثی توش نیست و این برای مشتری بهتره که دستش توی انتخاب باز تر میشه . اما آیا رقابتی تر شدن بازار در این حجم به نفع مشتری هست؟ آیا واقعا شرکت های تولید تلفن همراه با دقت کامل تلفن هاشون رو می تونن تولید کنند یا از ترس اینکه شرکت دیگر محصولش را زودتر عرضه کنه  بازار را جمع کند گوشی هایی با کیفیت پایینتر رو روانه بازار کند . از آنجا که امروزه مشکلات تلفن های همراه خیلی هم بیشتر شده. باگ هایی که باعث اتفاقات ناگواری میشن. نظر شما چیه؟ به نظر شما زیاد تر شدن مدل ها و شرکت های تولید کننده تلفن همراه به ضرر مشتری هست یا به نفع مشتری؟ آیا بازار می تونه کیفیت خودش رو نگه داره یا خیر؟

*دوستان عزیز بنده یکی از علایقم مطالعه وبلاگ هاست.یعنی توی سرویس های وبلاگ دهی می چرخم و وب های شما عزیزان رو مطالعه می کنم . شاید خیلی وب بخونم ولی تو همشون نظر نمی دم و زیاد نمی مونم.به صورت رندم انتخاب می کنم پست رو می خونم و میبندم.اگر آمدید اینجا و نظر دادید خواهش می کنم که حتما آدرس وبلاگتون رو هم قرار بدین تا من بتونم دوباره بیام و بخونمتون.چون من رندم می چرخم عموما آدرس ها رو سیو نمی کنم. و زمانی که یک وبلاگی زیاد از حد تکراری شد نمی خونمش. بدون خوندن می بندمش . پس ممنون میشم حتما آدرستون رو برام بذارید

متلک

یک زمانی که من این کار رو بد می دونستم توسط دوستانم امل و ابله شناخته می شدم ولی امروز دارم می بینم که بعضی از همون دوستانم دارن توی توییتر همین رو تبلیغ می کنند که دیگر پسران نکنند . دست درازی جنسی حتما به اینکه شما آقا پسر دستت رو دراز کنی و حریم شخصی خانم رو مورد تعرض قرار بدی نمی گن. همینکه وقتی دختر خانم بیرون از خونه از دست شمای نوعی امنیت نداره هم نوعی دست رازی ست. تفاوتی نداره . چطور هر کسی به خواهرت متلک بگه دهنش رو جر میدی ولی خودت به خواهر مردم در نهایت پر رویی متلکت رو می ندازی. ناموس فقط مال توعه؟

روزی دوستم میگفت که با دوستش در حال گشت زدن توی خیابون بودن و توی ماشین که راننده دوست ایشون باشه نشسته بودن و به دخترهای مردم متلک های جنسیتی خیلی بد می انداختند. به هر دختری نزدیک میشدن سرعت ماشین رو کم می کردن و نزدیکش که میشدن یکی این یکی اون می گفتن و میرفتن . تا اینکه این دوست ما می گفت ایشون سرعت رو کم کرد و نزدیک کرد به یک دختر خانمی و منم گفتم الان وقتشه و به اینم باید تیکه بندازیم چون سرعت کم شد . نزدیک که شد یک متلک خیلی ناجور جنسیتی انداختم . تا اینکه دیدم دوستم کبود شد. نزدیک که شد گفت سلام آبجی.بگیر این کلید رو.مامان خونه نیست پشت در نمونی. کلید و داد و رفت. بله خواهرش بود. گفت لام تا کام جفتمون حرف نزدیم نزدیک چهل دقیقه توی ماشین. از اون لحظه به بعد این کار زشت و زننده رو به طور کامل گذاشتیم کنار.هر دومون.

آقا پسر حتما نباید مثل دوست ما این بلا سر تو ام بیاد. خانم هایی که بیرون میان احتیاج به امنیت دارن.امنیت رو قرار نیست سر هر کوچه پلیس بذارن که تا تو عقده های جنسیتی ات رو خالی می کنی با باتوم بزنه توی سرت. باید امنیت رو فراهم کنی. امنیت کسی دیگر رو فراهم کن و متلک نگو بذار امنیت خواهرت رو بقیه پاس بدارن و متلک نگن. از خودت شروع کن و این عادت واقعا زشت و زننده و حال به هم زن رو حذف کن. اگر می خواهی مخ هم بزنی این بدترین روش ممکنه. دختر خانم نمیگه وای عجب تیکه ای به من انداخت و انقدر شهوت پرسته برم بشم زن زندگیش. با این کار فقط بیشعوری و نفهمی خودت رو نه تنها به اون دختر خانم بلکه به جامعه نشون میدی همین . خیلی بده که توی عصر ارتباطات و وقتی که الان همه ماشالاه لیسانس و فوق لیسانس هستن بشینیم و از متلک ننداختن به خواهر هامون حرف بزنیم. چطور دوست نداری کسی به خواهرت بگه ژووووون ، سوت بزنه یا اندامی از بدنش رو تعریف یا با حالت های جنسیتی و شهوانی ناجور به زبون بیاره و تشبیه  کنه؟ تو ام نکن! مرد باش . با شرف باش .

بیا و عوض شو و این اخلاق گند و مسخره ات رو بریز دور و بگذار خانم ها بتونن در جامعه با سلامت و ازادی و راحتی بیشتری به فعالیت هاشون ادامه بدن.اگر مشکل حنسیتی داری حتما دکتر برو.صد درصد راه حل بهتری به جای مزاحمت و سلب آزادی مردم جلوت میذاره و می تونی خودت رو درمان کنی. عوض شو. خانم ها هم در جامعه ما سهمی دارن! یادت باشه تیکه انداختی به خواهرت یا زنت دست می زنن! اینو یادت نره . قانون بازگشت اعمال بد همینه .. عوض شو نه عوضی!

تخم مرغ

یک روزی صبح از خواب بیدار شدم و خواستم یک صبحانه خوب بخورم. دو تا تخم مرغ رو گذاشتم در قابلمه تا آب پز بشن و نشستم توی اتاق.در رو هم بستم . مشغول مطالعه شدم . چندی گذشت دیدم یه بوی گندی داره میاد. اول فکر کردم آشغالی گوشه میز افتاده که این قدر بوی گند می ده .. بعد که بو شدید تر شد دیدم کمی هم شبیه به بوی دوده .. و یک آن کلمه فاک درون ذهنم همزمان با اینکه من تخم مرغ گذاشته بودم یاد آوری شد. در رو باز کردم و دیدم خانه را دود برداشته.آب تخم مرغ تبخیر شده و خود تخم مرغ ها ناقابل سوخته اند . خلاصه سریع شروع کردم به خاموش کردن گاز و گرفتن زیر آب تخم مرغ ها تا دیگه دود نکنن و باز کردن پنجره ها و افتادن به جانشان با حوله!

شانس آوردم که دود به سمت آژیر آتش نشانی حرکت نکرده بود و فعالش نکرده بود وگرنه خیلی آبرو ریزی میشد. خلاصه دود ها رو دادیم بیرون و همین حواسپرتی باعث شد که انرژی بیشتری بسوزونیم و صبحونه همان دو تخم مرغ را هم از دست بدهیم و دیگر چیزی در یخچال برای میل کردن نداشته باشیم. صبحونه ما رفت ولی کاش محققان بیان و یک ظرف آب پز کن تخم مرغ اختراع کنن که ما ست کنیم که مثلا نیمه آب پز بشه یا عسلی یا خیلی آبپز. بعد خودش آب پز کنه و توی تایم مناسب هم خودش زیر خودش رو خاموش کنه که اینطوری اگر یه من دانشجوی بدبخت بیچاره ای گرم درس شدم و حواسم پرت شد صبحانه عزیزم را از دست ندم و نشینم گوشه ای سماق ام را بمکم. این هم یک ایده خوب برای کسایی که می خوان یک شرکتی استارتاپی چیزی بزنن پولدار بشن. تخم آب پز کن .

از وقتی که خدمت رفتم قسمتی از مغزم فکر می کنم بر اثر فشار از دست رفت. کلا حافظه ندارم و در حال صحبت کردن حرفم یادم میره . در این حد داغون.